دوستای عزیزم سلام
بازم عاجز شدم وپناه آوردم به شما
من27 سالمه ولی تقریبا هیچ خواستگاری ندارم.مادرم سالهاس جداشدن و من و پدرم وبرادرم باهم زندگی میکنیم.دختری هستم بدون اغراق نجیب و آروم مورد قبول جامعه.سرکارمیرم.کلاسای هنری میرم.کتاب میخونم.و خانه داریو...اینارومیگم تابگم که وقتمو سعی میکنم پرکنم تا به مسایل جانبی فکرنکنم.تاحالا2یا3مورد تو محیط کارم و کلاس موسیقی بهم معرفی کردن که قبول کردم تاروپیشنهادشون فکرکنم.هرسه مورد بعد از شنیدن شرایط خانوادگیم دیگه خبری ازشون نشد.ضربه بدی خوردم.بخاطر همین سعی میکنم دیگه تو محیط کارم اگه همکارام کسی رو معرفی کردن طفره برم.تو محیط کارم کسی شرایطمو نمیدونه.توی فامیلم که پسر همسن من نیست.عملا دیگه راهی ندارم.تنهایی واقعا آزارم میده.توی خونه هم که پدرم همزبون من نیست.اکثرا یا تنهام یا تو اتاقم.برادرمم12شب میاد از سرکار
توی سایتای اجتماعی داخلی عضو شدم.دوستای زیادی پیدا کردم.چندتاشون خواستن منو ببینن به قصد ازدواج.مثل احمقا به درخواستشون جواب دادم و رفتم.راست میگفتن قصدشون ازدواج بود!ولی چون تو اینترنت آشنا شده بودیم اول دوستی و حتی تماس جسمی میخواستن.هربار به خودم میگم آخرین باره و باز گول میخورم و میگم این یکی فرق داره.من که تو دنیای واقعی خواستگارندارم.شاید طرف راس بگه!
خلاصه تا حالا به نتیجه ای نرسیدم.نمیدونم چطوری باید از این کاردست بکشم.میام خونه باید اول کامپیوتروروشن کنم.میخوام اینکارو بذارم کنار نمیتونم.از طرفی تنهام
علاقه مندی ها (Bookmarks)