[align=center]
[/align]
خاموش شدن احساس-آمدن منطق اما با تاخیر-پشیمانی
سلام دوستان
وقتی احساس به میان می آیدممکن است قسمت عمده ای از منطق را فلج کند .بارها و بارها سرنوشت افراد را می خوانیم که در اثر همین احساسات کنترل نشده و تحریف شده چه تاوان ها و هزینه ها پرداخته اند اما باز وقتی در گرداب احساس اسیر می شویم توجیحاتی برای خود می آوریم و....
حتی صدای نحیف و کم جان منطق شنیده می شود اما امواج احساس ضربه ای دیگر برجانش می زند و به گوشه ای می راند .
مطالبی را ازدوستانمان در تالار انتخاب کردم که تجربه ی تلخشون را از همین دیر آمدن منطق و اسیر گرداب احساس شدن و پشیمانی برایمان فریاد زدند و هشدار دادند به بقیه که راهی را که ما انتخاب کردیم و رفتیم (آخرش همینه ! پشیمونی) !
.
علاقه مندی ها (Bookmarks)