به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 بهمن 94 [ 17:49]
    تاریخ عضویت
    1391-5-05
    نوشته ها
    218
    امتیاز
    3,571
    سطح
    37
    Points: 3,571, Level: 37
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    764

    تشکرشده 865 در 204 پست

    Rep Power
    34
    Array

    از دست دادن رابطه بخاطر بیماری

    سلام دوستان،

    حدود چند سال پیش در این انجمن با انسانهای زیبا و بزرگی آشنا شدم که مطالبشون کمک زیادی به من کرد؛ امروز اما به شدت درگیرم و قلبم گرفته... به کمک شما محتاجم.

    بیست و هشت سالمه، چند سالی هست که متاسفانه بیرون از وطن زندگی میکنم. حدود دو سالی میشه که با دختر خانمی آشنا شدم که رشته پزشکی درس میخونند. ایشون از چهار سالگی در انگلستان زندگی میکردند و در خانواده ای بزرگ شدند که نماز، روزه و زکات و سایر مسائل دینی براشون اهمیت بالایی داره.

    مدت یک سال هست که این دخنر خانم متوجه شدند که دچار بیماری آندومتریوز شدند که احتمال بچه دار بودن ایشون رو خیلی کم یا غیر ممکن میکنه. به همین دلیل ایشون با من برای همیشه قطع رابطه کردند. حرف خودشون رو میزنند که من باید با کسی دیگه ازدواج کنم... من مدت زیادی در مورد بیماریشون فکر کردم و تصمیم خودم رو گرفتم که با ایشون بمونم.

    به هر دری زدم، از والدینشون خواهش کردم پا درمیونی کنند و با ایشون صحبت کنند، از پدر و مادرم هم خواستم راهی نشون بدند ولی هر کاری که کردیم دستم به جایی بند نشد. امروز برای همیشه قطع رابطه کردند. سعی و تلاشم رو کردم تا منصرفشون کنم... ایشون رو از خودم بیشتر دوست دارم. چقدر خواهش کردم، به خدا چندین روزه مدام میگرنم عود میکنه و میلم به غذا نمیشکه. به خدا انصاف نیست حق انتخاب رو از من گرفتند و یک طرفه رابطه رو تموم کردند. در این چند روز خیلی با من بد رفتار کردند، خیلی دلم رو با حرفها و سردیهاشون شکستند اما هر چند حوصله کردم و خواهش کردم که برگرده راضی نشد. دیگه جوابم رو نمیده، منم دیگه نمیخوام بیشتر از این با اصرارم عذابش بدم.

    توی دو راهی موندم و نمیدونم چکار کنم. دلم تنهایی و گریه میخواد.
    دوستان بزرگوار، تو رو به اون خدایی که دوست دارید منو راهنمایی کنید. راه درست چیه، هر کاری بگید میکنم.

    ممنونم.

  2. 2 کاربر از پست مفید Serok تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 10 آبان 94), باغبان (یکشنبه 10 آبان 94)

  3. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 25 خرداد 03 [ 08:07]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,166
    امتیاز
    90,893
    سطح
    100
    Points: 90,893, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,844

    تشکرشده 6,831 در 2,389 پست

    Rep Power
    0
    Array


    سلام دوست عزیز


    تو زندگی ما قراره هزاران هزار اتفاق بیافته - این اتفاقات بر اساس اندیشه ها ، اندیشه می شوند !

    راه آزادی ما ، اینکه با مساله ها روبرو بشیم و سعی کنیم اون را حل کنیم - و حل کردن مساله به معنی حل کردن نیست

    یعنی با توکل به خداوند با مساله روبرو بشیم ( فارغ از نتیجه !! )

    ........................

    الان علم پیشرفت کرده ، و ان شالله راهی برای درمان باشه در این مورد .
    در این مورد به ایشون کمک کنید و سعی کنید روحیه بدید
    و خودتنون هم در این مسیر برای کمک باشید !

    ......................

    در حکایت شما دوست عزیز : مساله را باید از سه دیگاه بررسی کنی :

    خودتان
    اون خانم
    عوامل بیرون از شما ها ( خانواده ها )


    باید از خودت سئوال کنی : اگر با ایشون ازدواج کنم و بچه دار بشیم یا نشیم در آینده - چه اتفاق می افتد ؟

    من ایشون را می تونم بپذیرم ؟
    خانواده ها چی ؟

    اگر بچه دار نشیم ، حاضریم از پرورشگاه بچه ای را قبول کنیم ؟

    باید عشق را برای خودت معنی کنی و معیارهایت را بشناسی !!

    باید به مرحله ای برسی که تردید را از بین ببری ( اگر خواستی ازدواج کنی با ایشون )

    این سئوالات باعث میشه احساسی تصمیم نگیری !!

    ...............................


    ایشون و خانواده محترمشان ، شاید برای خودتون دارنند این کار می کنند - شاید اون عزیزان فکر می کنند اگر دختر شون بچه دار نشود به شما صدمه روحی می رسد !

    اگر به فرض محال ، در نظر بگیریم که این درمان ندارد ، آیا برای شما فرقی می کند ؟؟!!

    این را باید ثابت کنی + تعهد !!!!!



    دل من در به درِ ، درمونِ دردش سفره

    دل شما چی ؟


    دختری که واقعا دوست داری نباید براش حکایت بخونی !
    باید تلاش کنی بهش برسی
    امیدوارم شکست نخوری ( اگر علاقه واقعی هست )


    مراقب خودت باش

    با حق .




    ویرایش توسط باغبان : یکشنبه 10 آبان 94 در ساعت 00:59

  4. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    Serok (یکشنبه 10 آبان 94)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 بهمن 94 [ 17:49]
    تاریخ عضویت
    1391-5-05
    نوشته ها
    218
    امتیاز
    3,571
    سطح
    37
    Points: 3,571, Level: 37
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    764

    تشکرشده 865 در 204 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سلام باغبان عزیز.
    از اینکه برای من نوشید از شما سپاسگزارم.

    راستش رو بخواید من عاشق بچه دار شدنم، از همون ابتدا ایشون هم متوجه شدند چقدر به بچه دار بودن علاقه دارم. اما وقتی مسئله بیماریشون رو به من گفتند، مدت چند روز فکر کردم و تصمیم رو گرفتم. بهشون گفتم که دوست دارم زندگیمون رو با هم بسازیم و برای اینکه دلشون قرص باشه تلویحاً گفتم تا وقتی که زنده هستیم میخوام فقط من و خودش باشیم و بس بلمه خدای نکرده ترس اینکه کسی دیگه رو وارد زندگی کنم نداشته باشه. هنوز هم همین احساس رو دارم، من میتونم تا روزی که زنده هستم با ایشون زندگی رو بسازم و رشد کنم و هرگز از اینکه بچه دار نمیشیم دلخور یا پشیمان نباشم، حتی اگه اطرافم پر از خانواده های بچه دار باشند... اما ایشون مدام حرف خودشون رو میزدند، هر بار یک حرف جدید میزدند.

    اول از من خواستند با کسی دیگه ازدواج کنم چون به قول خودشون من حق دارم زندگی شادی داشته باشم و از اینکه این حق رو از من میگیرند، عذاب وجدان دارند. این حرفش خیلی دلم رو شکست چون من با ایشون آرامش داشتم.
    بعد که اصرار کردم که من بچه نمیخوام و منت ایشون رو هم میکشم اگه قدمشون رو به زندگیم باز کنه، حرفشون رو عوض کردند و گفتن اما پدر و مادر شما حق دارند نوه دار بشن...
    با والدینم حرف زدم و هردو صمیمانه به من گفتند که که از ازدواج من و اون خانم راضی هستند.
    بهشون گفتم ناراحت نباشه، این همه بچه بی سرپرست و دوست داشتنی که میتونیم مثل بچه خودمون بزرگشون کنیم، چی از این قشنگتر و با ثواب تر؟ گفتم شاید خدا خواسته بچه دار نشیم که از این راه کار خیری بکنیم.
    دوباره خرف خودش رو میزد، میگفت بچه کسی رو نمیخواد، بزرگ که شد از پیشمون میره.
    گفتند اصلاً بحث بچه نیست، دوست دارند تا همیشه مجرد بمونند و همین.
    هزار دلیل آوردم که این ناشکریه و خدا راضی نیست کسی مجرد بمونه اون هم بخاطر یک بیماری ساده که فقط شانس بچه دار شدن رو پایین میاره...
    این بار گفتند اصلاً من رو دوست ندارند و دوست دارند به حال خودش رها بشن..
    دلم شکست ولی میدونستم از ته دل اینو نگفت.گریه اش گرفت و گفت نمیخواد با من بیشتر از این سرد و تند رفتار کنه... ازم خواست راهی بهش پیشنهاد بدم که ازش متنفر شم.

    به ایشون گفتم در حقم دارند ظلم میکنند که همچین چیزی رو ازم میخوان، گفتم خدا رو خوش نمیاد رابطه رو تموم میکنند چون من حق دارم در این تصمیم نقشی داشته باشم. گفتم ای کاش از من میپرسید و بجای من تمومش نمیکرد. پدر و مادرش با وصلت ما راضی هستند اما من چکاری از دستم برمیاد وقتی میدان به حرف زدن نمیده.

    امروز با پدر و مادرم حرف زدم و گفتم که دیگه تموم شد... بنده خداها رو هم با حال و روزم نگران کردم. کمی آرومترم اما خسته و بی روحم، انگار دنیامو ازم گرفتن. نمیدونم چه کاری باید بکنم، نمیخوام تنهاش بذارم، نمیخوام توی غربت تنها بمونم...

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 فروردین 98 [ 02:42]
    تاریخ عضویت
    1391-9-10
    نوشته ها
    485
    امتیاز
    9,513
    سطح
    65
    Points: 9,513, Level: 65
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,478

    تشکرشده 1,276 در 407 پست

    Rep Power
    73
    Array
    سلام
    اندومتریوز بیماری لاعلاجی نیست و با جراحی قابل درمانه. جراحی خیلی سخت و پیچیده ای هم نداره ودر ایران این عمل خیلی زیاد و با موفقیت هم انجام میشه. یکی از نزدیکان من 6 ماه بعد از این عمل باردار شد. اونوقت این خانوم توی انگلستان و با وجود پزشک ها و امکانات پزشکی بالای اونجا کلا قید بچه دار شدن یا حتی ازدواج رو زده؟؟ اونم در حالی که طرف مقابلش مشکلی نداشته؟؟ یا دلیلشون چیز دیگه ای بوده یا این طرز تفکر سطحی واقعا جای تامل داره!

  7. کاربر روبرو از پست مفید sara 65 تشکرکرده است .

    Serok (یکشنبه 10 آبان 94)

  8. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 بهمن 94 [ 17:49]
    تاریخ عضویت
    1391-5-05
    نوشته ها
    218
    امتیاز
    3,571
    سطح
    37
    Points: 3,571, Level: 37
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    764

    تشکرشده 865 در 204 پست

    Rep Power
    34
    Array
    با سلام و احترام سارا خانم،
    ازتون ممنونم!

    تصور میکردم این بیماری علاج نداشته باشه؟ خیر ببینید، واقعاً تصور میکردم راه و چاره علاجی نداره!
    یادمه ایشون وقتی جریان بیماریشون رو به من گفتند در ادامه تاکید کردند تمایل ندارند که عمل جراحی انجام بدهند (و با کنایه در پرانتز گفتند: میدونم خودم پزشکی میخونم و گفتن این حرف عجیب به نظر میاد). خیلی سوال توی ذهنمه اما میترسم ذهنم رو رها کنم و بیخودی فرضیات سرهم کنم.

    برام باورش سخته، چون سال پیش گاه و بیگاه میگفت از خدا بخاطر چیزی که داریم حسابی سپاسگذاری کردم. یا قبل از جداییمون بهم میگفت که هر روز برای خودش و من دعا میکنه. مشکل اینجاست این خانم خیلی تودار هستند و خیلی حرفها رو به زبون نمیارند. جونم هم بره خیلی طول میکشه تا ایشون چیزی رو که راحت نیست بیان کنه به زبون بیاره. مثلاً اگه چیزی آزارش میداد (مثلاً اگه بخاطر ترافیک دیر از کار برمیگشتم خونه) خیلی باید تلاش میکردم تا شکایتشون رو بیان کنند. با این حساب برای من محاله بفهمم چرا اینطور رابطه رو بهم زده، دلم راضی نیست، من نمیخوام رفیق نیمه راه باشم اون هم بخاطر یه بیماری که میشه کاریش کرد. انگار گلومو دارند فشار میدن، از بس عصبی و ناراحتم. شاید منو نمیخواد، نمیدونم ولی هر چی که بود انگار تموم شد، دیگه چیزی برامون نمونده...

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 آبان 01 [ 10:33]
    تاریخ عضویت
    1393-7-19
    نوشته ها
    134
    امتیاز
    8,639
    سطح
    62
    Points: 8,639, Level: 62
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    346

    تشکرشده 262 در 104 پست

    Rep Power
    35
    Array
    سلام و وقت دوستان بخیر
    یکی از دوستان گفتن این بیماری علاج قطعی داره، باید بگم نوع شدید این بیماری
    علاج قطعی نداره و تعدادی از بیماران نازا هستن حتی بعد از جراحی و مصرف دارو البته نوع شدیدش
    اقای سروک بنظر نمیاد ایشون دلیل غیرواقعی مطرح کرده باشه چون یه ترس منطقی از عدم
    باروری تو این بیماران هست البته احتمالش صفر نیست ولی خوب وجود داره
    شما باید متوجهشان کنید که ایشون رو با در نظر گرفتن این احتمال کاملا قبول دارید
    البته نوشتین که میدان نمیده برای صحبت به هر حال امیدوارم موفق باشید

  10. کاربر روبرو از پست مفید محیا ناز تشکرکرده است .

    Serok (دوشنبه 11 آبان 94)

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 تیر 95 [ 01:46]
    تاریخ عضویت
    1394-5-19
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    1,178
    سطح
    18
    Points: 1,178, Level: 18
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 51 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اگه موقعي كه داشته سرد باهاتون حرف ميزده گريه اش گرفته يعني شمارو دوست داره...
    و داره پا رو احساساتش ميزاره كه شمارو سرد كنه.....كه بريد...

  12. کاربر روبرو از پست مفید صحرا0 تشکرکرده است .

    Serok (دوشنبه 11 آبان 94)

  13. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 فروردین 98 [ 02:42]
    تاریخ عضویت
    1391-9-10
    نوشته ها
    485
    امتیاز
    9,513
    سطح
    65
    Points: 9,513, Level: 65
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,478

    تشکرشده 1,276 در 407 پست

    Rep Power
    73
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط محیا ناز نمایش پست ها
    سلام و وقت دوستان بخیر
    یکی از دوستان گفتن این بیماری علاج قطعی داره، باید بگم نوع شدید این بیماری
    علاج قطعی نداره و تعدادی از بیماران نازا هستن حتی بعد از جراحی و مصرف دارو البته نوع شدیدش
    من نگفتم بیماری علاج قطعی داره! گفتم بیماری قابل علاج هست و چه بسا خیلی ها بعد از عمل تونستن بچه دار بشن. شاید خیلی ها هم با جراحی مشکلشون حل نشه اما نمیشه با این احتمالات کلا درمان رو انجام نداد و بیخیال عشق و ازدواج و اینده شد! مثل خیلی ها که با جراحی و شیمی درمانی از شر بیماری سرطان خلاص میشن و خیلی ها که ممکنه جونشونو از دست بدن. پس اگه کسی مبتلا به این بیماری شد همون اول باید بیخیال زندگی بشه و خودشو برای مرگ آماده کنه؟؟
    به نظر من اصرار بیش از حد شما بی فایده ست، به تصمیمش احترام بذارین و دنباله ی این قضیه رو نگیرین

  14. کاربر روبرو از پست مفید sara 65 تشکرکرده است .

    Serok (دوشنبه 11 آبان 94)

  15. #9
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 25 خرداد 03 [ 08:07]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,166
    امتیاز
    90,893
    سطح
    100
    Points: 90,893, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,844

    تشکرشده 6,831 در 2,389 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    خب ، پس شما و خانوادهایتان موافق هستید و ایرادی نمی دانید در این زمینه . ( خدایی نکرده اگر هم بچه دار نشدید )

    فقط میمونه اون خانوم !

    اگر مطمئن هستی به شما علاقه داره و شما هم به ایشون علاقه دارید !

    و این علاقه برای شما تعریف شده است !!!!

    و اگر شرایط ازدواج هم داری ، باید تلاش کنی به یارت برسی ! - و به این زودی شکست را قبول نکنی !!

    یه مدت صبر کن - سپس دوباره اقدام کن !!

    با سناریو جدید و خوب !

    ...................


    همون جور که خانم دکتر فرمودند که ( علاج قطعی نداره و بستگی به شدت بیماری داره ) - یعنی میشه از حرف های ایشون استنباط کرد که میشه امیدوار شد !

    از طرفی سارا خانم هم تجربه خوبی بیان کردند .

    بستگی به خودت داره - اگر با اقتدار باهاش حرف بزنی و بهش بگی درستت می کنم !!

    و اگر هم نشد ، فدای سرت !!

    بهت باور میکنه - خانم ها یه خورده تیز هستنددر این زمینه !!

    نباید در سرزمین اما و اگر ها زندگی کنی !!

    توکلت به خداوند باشه و امیدوارم هر چی خیره برات پیش بیاد .


    ویرایش توسط باغبان : دوشنبه 11 آبان 94 در ساعت 00:19

  16. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    Serok (دوشنبه 11 آبان 94)

  17. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 بهمن 94 [ 17:49]
    تاریخ عضویت
    1391-5-05
    نوشته ها
    218
    امتیاز
    3,571
    سطح
    37
    Points: 3,571, Level: 37
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    764

    تشکرشده 865 در 204 پست

    Rep Power
    34
    Array
    ممنونم عزیزان که برام نوشتید.
    تصمیم گرفتم صبر کنم و همه چیز رو بسپرم به دست خدا. یک هفته ای میشه که تماسی نگرفتم، شاید درست ترین کار همین باشه. هم من کمتر آزار میبینم، هم اون بنده خدا رو بیشتر از این با اصرارم عذاب وجدان نمیدم.
    آرومترم، اما کمی احساس گناه میکنم که شاید تمام تلاشمو نکرده باشم. نمیدونم. دوستان بزرگوارم ممنون میشم برام دعا کنید تا هر چی که به صلاح ماست بشه، حتی اگه به هم نرسیم. براش دعا کنید شفا پیدا کنه.

    یا حق.

  18. کاربر روبرو از پست مفید Serok تشکرکرده است .

    گندم.م (دوشنبه 18 آبان 94)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 14 تیر 96, 19:57
  2. استفاده از سایت همسریابی برای آشنایی و ازدواج درست هست
    توسط شمیم بهار در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 فروردین 93, 17:30
  3. پاسخ ها: 37
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 فروردین 93, 16:14
  4. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  5. پسری که دنبال تصاویر جنسی تو نت هست ممکنه مشکل درست کنه برای اطرافیانش؟
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 12 اسفند 90, 15:20

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.