سلام به اکرم عزیزم ،
سپاسگذاری خالصانه ی منو به خاطر دقت نظر و عمق زیبایی که به مقاله ی "من یک مهرطلب هستم" دادی بپذیر ...
کاملا درسته . ما انسانیم و بدون حضور و دوست داشتن یکدیگر بی معنا ... ما در کنار هم و با هم و با پشتوانه ی محبت و همراهی همدیگر رشد می کنیم ... من تو را دوست دارم و تو مرا ... من با تو پیش می روم و تو با من ... ما به هم و توجه هم نیازمندیم ....
اما گاهی در تبیین نیاز متقابل و در برداشتی که از مفهوم زیبای "اتکای متقابل" داریم دچار اشتباه و خطا می شویم و برای برخی از افراد این گاهی نه گاهی که اغلب اتفاق می افتد ... گاهی ما منیت خود را در گرو نگاه دیگران می دانیم و این نابود کننده است و مانع تبلور حس ارزشمندی درون و منشاء خودگریزی و خود ترسی و خود پرهیزی ...
با تو موافقم . همانطوری که گفته ای باید مرزها شفاف شوند و قابل درک .
کسی چه می داند ؟ شاید خواندن این مقاله ی تلخ و گزنده ، تلنگری باشد برای تفکیک مرز ظریف "مهر طلبی" و "اتکای متقابل" در ذهن من و تو ....
دوستت دارم .
تقدیم به تو :
....
من خویشاوند نزدیک هر انسانی هستم که خنجری در آستین پنهان نمی کند.
نه ابرو به هم می کشد و نه لبخندش ترفند تجاوز به حق و نان وسایبان دیگران است .
نه ایرانی را به انیرانی ترجیح می دهم و نه انیرانی را به ایرانی .
من یک لر بلوچ کرد فارسم، یک فارس زبان ترک.
یک آفریقایی اروپایی استرالیایی آمریکایی آسیایی ام.
یک سیاه پوست زرد پوست سرخ پوست سفید پوستم که نه تنها با خودم ودیگران کمترین مشکلی ندارم ،
بلکه بدون حضور دیگران وحشت مرگ را زیر پوستم احساس میکنم .
من انسانی هستم در جمع انسانهای دیگر بر سیاره مقدس زمین که بدون دیگران معنایی ندارم .
......
"احمد شاملو"
علاقه مندی ها (Bookmarks)