سلام ما سه سالی هست که ازدواج کردیم از اول ازدواج تا الان شوهرم با تمااااام کارهای من مخالفت کرده بی دلیل هیچوقت پشت من نبوده همیشه شرایط رو برام سخت تر کرده واقعا دارم بخاطر این رفتارش ازش متنفر میشم
مثلا اون اگر باشگاه میره اگر استخر اگر پیش دوستاش یا گاهی برادر یا خانوادش میره من هیچی نمیگم تازه تشویقشم میکنم ولی اون در شرایط مشابه فقط میگه نه... منم چند بار به حرفش گوش کردم ولی دیدم اگر تا آخر بخوام به حرفاش گوش کنم واقعا داغون میشم و باید با عالم و آدم قطع ارتباط کنم...
یا اینکه اگر من بیام درباره موضوعی با آب و تاب حرف بزنم براش سریع میزنه تو ذوقم چرا چون علاقه ای به اون موضوع نداره اما اگر درباره موضوعات مورد علاقه اون حرف بزنم کلی نظر میده و استقبال میکنه
از این جهت من اعتماد به نفسم خیلی کم شده همش فکر میکنم نباید حرف بزنم نباید نظر بدم چون خودم و حرفام بی ارزش هستیم
کلا یک خودخواهی عجیبی در وجودش هست که داره منو داغون میکنه... جوری که هیچوقت از کلمه ما استفاده نمیکنه همش میگه من... ماشین من کار من بچه من خونه من... انگار من اصلا وجود ندارم انگار شدم یک وسیله ارضا جنسی... خسته شدم از مخالفت شنیدن خسته شدم اینقدر زده تو ذوقم
بهشم مسگک میگه این اخلاقمه
چکار کنم دوستان من از هر راهی وارد شدم، دوستی ،زبون خوش دعوا و... هیچ کاری نتیجه نداده
پ. ن :من مثل هر زن دیگه ای یک تکیه گاه اما این آقا دقیقا برعکسه فقط میخواد از طرف من حمایت بشه و خودش در کوچک ترین زمینه ای حمایت نمیکنه... الان که قراره برم سر کار هنوز بهش نگفتم چون میدونم مخالفت میکنه بدون دلیل و منطق... یک علتش هم خانوادش هستن چون در یک خانواده بد بزرگ شده پدرش به شدت اینا و مادرشون رو سرکوب کرده و میکنه و بسیار خودخواهه و اینم داره اونجوری میشه انگار... من دارم کم کم به طلاق فکر میکنم دوستان واقعا دلم نمی خواد به عاقبت مادرشوهرم دچار بشم و به
علاقه مندی ها (Bookmarks)