سلام من قبلا هم موضوعات (انکار خیانت و من مشکل دارم یا این آقا؟میترسم شکست بخورم)رو مطرح کرده بودم از مشکلاتی که توی رابطه ام با این آقا داشتم و گفتم و فرصت هایی که بهش داده بودم
الان که برمیگردم به گذشته میبینم زیادی از خودم مایه گذاشتم و تلاش کردم که این رابطه رو سرپا نگه دارم ولی بقول معروف تلاش برای رسیدن ناای ماندن نمیگذارد ! الان خسته ام تحملم تموم شده برام مهم نیس هنوز مستقیم نگفتم که میخوام خودمو بکشم بیرون ولی خیلی سردمو بی تفاوتم تنها ترسم از رابطه جنسی که داشتم و نمیدونم چیکار کنم !
شهری که توش زندگی میکنم هم شهر کوچیکیه نمیتونم اینجا برم دکتر اصلا نمیدونم میتونن کاری واسم انجام بدن یا نه
حتی این وضعیتم هم مجبورم نمیکنه که بمونم صبرم تموم شده
نمیدونم شاید اگر روزی مجبور شدم بمونم فقط بخاطر همین باشه چون دیگه احساسی واسم نمونده ولی ترجیح میدم هیچوقت ازدواج نکنم
توروخدا سرزنشم نکنین میدونم اشتباه بزرگی کردم
علاقه مندی ها (Bookmarks)