سلام دوستان
بی مقدمه
یه نگاه به همه تاپیک های مشکل دار در این تالار بندازید
من نمی دونم چرا ما خانوم ها بعد از اینکه یه آقایی رو برای ازدواج انتخاب کردیم و زنش شدیم بعد از گذشت مدتی از ازدواج فیلمون یاد هندستون می کنه که
من از شوهرم سرترم
خانواده ی من از شوهرم بهترن
تحصیلات من بالاتر هست
شوهر خواهرم شغلش فلان هست
مادرم تحصیلکرده است
پدرم سرشناس هست
وضع مالی خانواده ی پدری ام بهتر هست
ولی در عوض
شوهرمونو ، خانواده ی شوهرمونرو می کوبیم که
درآمد شوهرم کمتر از منه
تعدا اعضای خانواده شون بیشتر
مادرشوهرم دیپلمه است
پدرشوهرم وضع مالی روبه راهی نداره
خانواده ی سردی هستند
اصلا احساس ندارند
فرهنگشون پایین تر از ماست
و....
جدا برام سئوال شده ... اکثر خانوم ها از جمله خودم یادمون میره که ای بابا این شازده پسر بی عاطفه و احساس و خشن و بی مسئولیت رو خودمون انتخاب کردیم و به همه عالم پزش و می دادیم که شوهر من ال هست بل هست ولی امان از اون موقع که پامیشیم میاییم توی سایت و سفره دلمون رو باز می کنیم و حالا هی شوهر رو که بی خبر از همه جا هست می کوبیم
...
میشه منو راهنمایی کنید چرا






)
) من از انتخابش خوشم اومده بود و می گفتم که دختر خوب و نجیبی را انتخاب کرده است. اما دختره پدر نداره و اوضاع مالی شون هم از ما خیلی پایین تره. موقعیت اجتماعی پدرم هم بالاتر از خانواده ی اونهاست. اما همین دختر خانوم که من خیلی هم قبولش داشتم، یک ماه پیش که مادرم مریض بود، (مادرم بیماری اعصاب داره و سالی یه هفته بیماری اش اوت می کنه، اما در کل سال مشکلی نداره و خیلی زن خوبیه و توی خانواده به مهربانی معروفه. میگن منم به اون رفتم
) خلاصه من که تهرانم اما خبر رسید عروس خانم ورداشته گفته اگه می دونستم مادرت این جوریه بهت بله نمی گفتم. آخه دختره ی احمق این چه حرفیه تو زدی. میدونی با این حرف خودت را در برابر یه خانواده قرار دادی. مادرم را همه به عنوان یه زن نمونه می شناسن. اون وقت این حرف را می زنی.
با خودم عهد بستم برم شهرستان وقتی دیدمش در مورد این حرفش باهاش برخورد کنم. (من آدمی نیستم که این حرفا رو تو دلم نگه دارم.)

علاقه مندی ها (Bookmarks)