تاپیک حال و احوال یاران کمرنگ همدردی
در کوی پررنگان ما را گذر ندادند چون نپسندیدم، خود تاپیکی ایجاد کردم
امشب روبراه نیستم نمیدونم چرا
اومدم ذهنمو بنویسم بعد بخونم شاید فهمیدم چمه
دلم شکسته: شاید
ناشکر شدم: نه
از دست خانواده پر حاشیه ام خسته شدم: اره
گاهی فک میکنم بی انصافیه ی بار حق زندگی داریم
خب اول زندگی کردن و یادمون بدن بعد امتحان بگیرن!!!
قدم به قدم باید چک کنی
اب سردی بر پیکرم میریزن وقتی کلی انرژی میذارم و...اخرش مادرم میگه اینا رو میگی که منو دلداری بدی........یکی رو می خوام خودمو دلداری بده:302:
همه چیز خیلی خوب چیده شده داره به زندگیش برمیگرده پس چرا بازم فاز منفی میدین
منم ادمم اصلا دیگه از عمد نمی خوام تحمل کنم ...
باشه اینم میگذره و خیلی نامردیه